دختر از شنا خسته شده بود و تصمیم گرفت مرد را اغوا کند. پس از ضربه زدن با کیفیت به او، مرد تصمیم گرفت از او تشکر کند و سرش را بین پاهای او بگذارد. زبانش آنقدر دراز و شیطون بود و از این طرف به آن طرف آویزان بود و دختر پایش را بلند کرد و از هر جهت تشویقش کرد. بعد از چنین لیسی، وقتی که زبانش از کار خسته شده بود، او را در موقعیت های مختلف فاک کرد.
قبلاً بارها گفته شده بود - تخلف کردی، کار احمقانه ای انجام دادی؟ - آماده تنبیه شدن برای آن باشید. این نگهبان هنوز به بلوند رحم کرد. اول اینکه می توانست کارهای خشن تری با او انجام دهد و دوم اینکه بعد از این همه می توانست او را به پلیس تحویل دهد. در غیر این صورت، او را به لعنتی انداخت و او را رها کرد.
ورونیکا من تو را لعنت می کنم